• دوشنبه 3 دی 03


مناجات با امام زمان(عج) -(ای چراغ عارفان شمع رخ زیبای تو)

544

ای چراغ عارفان شمع رخ زیبای تو
ای بهشت جاودان آن صورت و سیمای تو

با وجود دهمین کوکب، پس از خورشید و مه
عالم آرا شد جمال آسمان آرای تو

تا قدم بر عالم امکان نهادی از کرم
خاک شد اهل همه عالم به زیر پای تو

توتیای چشم عیسی شد غبار مقدمت
مات و حیران ماند موسی از یَد بِیضای تو

مُعجز باقی بود قرآن، تویی معنای او
اکثر آیات قرآن نیست جز معنای تو

ای کلام ناطق حق، حجّت باقی تویی
هست اِبقای جهان تا هست با اِبقای تو

همچو احمد با رسالت بر امامت خاتمی
مر تو را مخصوص شد این منصب عظمای تو

حُسن یوسُف در جهان مشهور و مردم غاقلند
زآنکه حسن او بود یک قطره از دریای تو

ای جمالت را وَ یَبقی وَجهُ رَبِّک بس دلیل
ای به حق مرآت آن روی بهشت آسای تو

تا تو را زائید آن خاتون که نرجس نام داشت
شد چراغ و چشم دین و نرگس شهلای تو

چون تو مولودی خدا بود مقصود از جهان
تا جهان باشد نینگی زد کسی بر جای تو

مهدی آخر زمانت خواند تا در آن زمان
بر تو کس همتا نکرد آن خالق یکتای تو

انتقام از دشمنان با دست تو خواهد کشید
منتظر هستند احبابت به یک ایمای تو

دست کن بر قبضه شمشیر، پا کن در رِکاب
تا نَهد بر فرق دشمن پای جان پیمای تو

مسلمین از پا فتاد ای دست حق دستی بر آر
خون شد این دلهای ما از غربت کبرای تو

خون مظلومان دشت نینوا نگرفته ماند
ای دل و جانم فدای آن سر و سودای تو

روز و شب تا چند نالی از غم جدّت حسین
گوش دل تا کی به درد آید زِ آه و وای تو

تا به کی گویند اکبر تشنه لب بسپرد جان
شد چو مجنون در غمش صحرا نشین لیلای تو

سر برهنه تا به کی گویند شد بر شهر شام
زینب مظلومه آن صدّیقهء صغرای تو

تا نفس دارد کند (صافی) زِ دل خدمت تو را
ای تو مولای همه عالم منم مولای تو

آن سخن های همه منظوم و استادانه ات
یادگار زنده و جاوید پر معنای تو

روشن از یاد تو باشد خاطر هم مسلکان
بی سخن شادت نموده مسلک زیبای تو

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 20:0
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران