ای دو جهان منور از طلعت دلربای تو
سرمه چشم مهر و مه خاک در سرای تو
شمّه ای از جمال تو سر سخن كتاب عشق
مطلع شعر عاشقان ابروی دلگشای تو
از سر ما رود مگر نشئهء بادهء الست
مستی ما سبوكشان از قدح ولای تو
قصهء جانگداز تو ورد زبان عاشقان
ناله و سوز و ساز نِی زمزمه نوای تو
وصف تو و بيان من ذرّه كجا و آفتاب
از لب قدسيان سزد مدح تو و ثنای تو
كيستم و كيم كه من بهر تو جان فدا كنم
ای شرف جهان جان جان جهان فدای تو
ميگذرم به هر طرف می نگرم به هر صنم
جلوه كند به هر نظر در نظرم لقای تو
- سه شنبه
- 9
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 20:6
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه