• چهارشنبه 16 آبان 03


حضرت امام زمان(عج) -(ای پناه بی پناهان یاد تو)

813

ای پناه بی پناهان یاد تو
خانه دل قصر عشق آباد تو

در سرِ شوریدگان غوغای توست
هر کجایی خلوت دل جای توست

خیره ام هر شب به نور قرص ماه
عکس حسنت جویم اَندر هر نگاه

زانکه می دانم فروغ ماهتاب
هر کجایی هست راهت را تراب

ای زِ تیغت لرزه در اَرکان کفر
شعله از قهر تو اَندر جان کفر

تا به کی در ابر غیبت آفتاب؟
آفتابا چهره بنما از سحاب

بی قراران از غَمت جان بر لب اند
عاشقان از هجر، در تاب و تَب اند

بی رُخت گلزار دین پژمرده است
روح سر سبز بهاران مرده است

عطر جان بخش تو را در هر سحر
از نَسیم صبح می گیرم خبر

تیغِ خون پالا برون آر از غلاف
تیرگی ها را چو تندر می شکاف

ظلمت محض است بی رویت جهان
نورت ای نور خدا، بنما عیان

تا به کی گویند گریان در دعا
شیعیان، مَهدی بیا مَهدی بیا

هان کجایی ای فروغ سَرمدی
عکس لمعان جمال ایزدی

کعبه از نورت ندانم پُر ضیاست 
یا رُخت مصباح دشت کربلاست؟

یا به رِضوا جلوه می بخشی چو ماه
یا نمایی ذی طوا را جلوه گاه

هر کجایی، هست دلها جای تو
ای جهان سردمَست از سودای تو

ای تو اکلیل امامت را گهر
حجت حق، خاتم اِثنی عشر

ختم طومار اِمامت نام توست
توسَن اِقبال اُمت رام توست

بی تو اَطوار زمان آشفته است
بل نظام این جهان آشفته است

رشته نظم جهان در دست توست
هر چه هشیار است، مَست مَست توست

عالمی در انتظارت بی قرار
همچو گل در انتظار نو بهار

رُخ نما تا انتظار آید به سر
ماه را چندین نمی شاید سفر

وقت تنگ است و جهان ناپایدار 
وای اگر سامان نیابد از تو کار

عمر ما را نیست چندان فرصتی
رَحمتی بر بینوایان رَحمتی

چشم ما را گر نبخشی روشنی
نیست از ظلمات، هرگز ایمنی

دیده نابینا و رَه پر پیچ و خَم
صد هزاران چاه اَندر هر قدم

گر نگیری دست ما، ای دستگیر
نیست ما را حامی از برنا و پیر

دل زِ یاد مادرت خون گشته است
دیده ها از اشک، جیحون گشته است

حال او هرگاه آید در نظر
جان سراپا می شود سوز و کَدر

قصه ای در شرح اندوه بتول
کرده از جان، شیعیانت را ملول

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران