امشبم زمزمهء خلوتی یار شکست
ساقی میکده را ساغر گلنار شکست
شمع بزم جبروتی، ملکوتی خاموش
پر پروانه شد آتش دل بیدار شکست
بوف کور آمده در گلشن مرغ عرشی
وین عجیب است از او رونق گلزار شکست
پیک فرّخ پی دلدار ازل صیحه زنان
ای دریغا علوی دُرج گُهَربار شکست
بوی سیب از لب مسمار دری پیدا شد
گریهء عشق مرا خندهء مسمار شکست
باغبان سر به گریبان به چمن زار و نزار
غنچه ای از ستم زاغ تبه کار شکست
همچو سُتخوان به گلو مانده شده پیر خراب
گل سرخی به چمن از ستم خار شکست
کمرِ با کمرِ مرتضوی زهرا بود
کمر با کمری را در و دیوار شکست
شهپری طایرِ بشکسته پرِ یار کشید
که سکوت حرم خلوت دلدار شکست
همچو (شبگیر) به میخانهء قطب الاقطاب
نفس هم نفسان از غم خمّار شکست
- شنبه
- 13
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 12:5
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
شبگیر تبریزی
ارسال دیدگاه