اِی که در پِیکر خونین شَریعت، جانی
جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی
کشتۀ راه خدا، سید و شاه شهدا
اِفتخار بَشر و تاج سر اِنسانی
کربلا بود مِنای تو و یک روزه نمود
عِید قربان تو هفتاد و دو تن قربانی
سر تو بر سر نی، خواند از آن، سُورهء کهف
که تو ای جان جَهان در تَن قرآن جانی
سَجده بر نور تو بردند مَلائک نه به خاک
روی عالم زِ جمال تو بود نُورانی
با توسل به شما از خطر مُوج بِرست
کشتی نوح نَبی در سَفر طولانی
این حسینیه به نام تو بِنا گشت حسین
یاد دوران وصالی که تو خود میدانی
یاد فرخنده زمانی که در آن ساحَت قُدس
بود ما را، سِمت بندگی و دربانی
دور از سایه آن پرچم سُرخ تو بود
زندگانی همه حِیرانی و سَرگردانی
گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی
تا به واجِب نرسد، فِکرت اِنسانی ما
هر چه گویند تو والاتر و برتر زآنی
ساحت قُدس حسین است (ریاضی) خاموش
تو گدا را، چه رَسد مَدح چِنان سُلطانی
- شنبه
- 13
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید محمد علی ریاضی یزدی
ارسال دیدگاه