• دوشنبه 3 دی 03


در سوگ پدر -(پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دستِ اَجل)

2534
2

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دستِ اَجل
تیشه‌ ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگِ تو شد، ای یوسف کنعانی من

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من

از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من

آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غمِ بی‌ سر و سامانی من

بسرِ خاکِ تو رفتم، خطِ پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیدهء نورانی من

بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قَدمی رَنجه کن از مهر، به مهمانی من

صفحهء روی زِ انظار، نهان میدارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من

دهر، بسیار چو من سربگریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من

عضو جمعیت حقّ گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من

گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغِ گلستانی من

من که قدر گهر پاک تو میدانستم
زِ چه مفقود شدی، ای گهر کانی من

من که آب تو زِ سر چشمهء دل میدادم
آب و رنگت چه شد، ای لالهٔ نعمانی من

من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فِتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من

گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من

  • شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:1
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران