طی شد تمامِ عمرم آخر با رقیّه..
هر عقده را وا می کند تنها رقیّه..
بابُ الحوائج بودنش دردم دوا کرد
حلّ می شود هر مشگلی با یا رقیّه
پروا ندارم از کسی،پشتم به کوه ست
گر که کند پرونده ام امضا رقیه
من آمدم بر نوکریّ ِ خانه ی تو..
دیدم مرا کرده ست یک آقا..رقیّه
کرببلا لازم شدم باید بگیرم..
باید براتی را دهد حالا ..رقیّه ..
چنگِ توسّل را بزن بر دامنِ او
بر گریه کُن ها هست چون مبنا رقیّه
ای مادری ها بی گمان فرقی نباشد
عیناً شبیه حضرت زهرا..رقیّه
بسپار قلبت را به دستانِ سه ساله
تامین کند دنیا و هم عقبا رقیّه
- دوشنبه
- 22
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 19:28
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه