• جمعه 7 اردیبهشت 03


اذان گفتن بلال بعد از رحلت حضرت محمد(ص) -(کرد رِحلت سوی جَنت چو رَسولِ قَرشی)

665

کرد رِحلت سوی جَنت چو رَسولِ قَرشی
تنگ شد وِسعتِ یَثرب به بِلالِ حَبشی

مردکی را بسرِ مَسند دین والی دید
زِ نبی مسجد و مِحرابِ نبی خالی دید

طاقتش طاق شد از گردشِ دورِ اَیام
کرد هجرت زِ مَدینه بسوی کشورِ شام

بود در شام شبی خفته دل از غُصه کباب
 گفت با وی نبی اُمی و مَکَی در خواب

کای وَفا پیشه بدین سان زِ چه مَهجور شدی
کِی جَفا کرده که از مَرقده من دور شدی

کرد از شام به فرمانِ رسولِ مُختار
باز رو سوی مَدینه دلِ بی صَبر و قرار

گفت روزی به علی فاطمه با دَرد و مَلال
که فِتاده به سر من هَوسِ صُوتِ بلال

غمِ هجرانِ نَبی ساخته پُر خون جگرم
خواهم از او شِنوم نامِ نِکوی پدرم

زِِ علی کرد بِلال از پیِ تسکینِ بَتول
آخر از کِثرت اِصرار به ناچار قبول

شد چو آوازِ بِلال از پیِ تَکبیرِ بلند
بانگِ تَکبیر دلِ فاطمه از جای بِکَند

صوت تهلیل چو بر داشت به توحید اِلاه
روز شد در نظرِ فاطمه چون شام سیاه

بعد توحید خدا چون پیِ تَکمیل اَذان
بُرد با گریه بِلال اِسم مُحمد به زبان

یادِ اَیامِ پدر کرد و بر آورد خُروش
رفت طاقت زِ دلِ فاطمه و شد مدهوش

گشت دامانِ وِی ازخونِ جگر مالامال
از اَذان گفتن خود شد پَشیمان بِلال

اِی دَریغا که مرا شد جگر از غصه کباب
یادم آمد زِ سکینه به رَهِ شامِ خَراب

که بُد آن غم زده را هر قدمی مَدِّ نَظر
به سر نیزهء خولی سرِ پُر خونِ پدر

فرصتِ گریه نمیداد به آن طفلِ صَغیر
سیلی شِمر سِتم پیشهء مَردود و شَریر

هر که میبرد اَگر نام حسین را به زبان
آمدی بر سر او از همه سو کَعبِ سِنان

(صامتا) حَشر زِ اَشعار تو کرده است قیام
بهتر آنست که یکبار کنی ختم کلام

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 17:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران