بعد از تو ، من هماره اذیت شدم حسین
با داغِ بیشمـــــاره اذیت شدم حسین
شام دهــم که سوخت خیامِ مخدرات
در آتش و شــــراره اذیت شدم حسین
یک لشگـــــرِ حرامی و زنهــای بی پنـاه
زینب نداشت چاره ، اذیت شدم حسین
دیدم کـــه می دوَند پیِ دختـــران تو
دنبـال گــوشـواره ، اذیت شدم حسین
در قتلگاه ، شمــر سرم داد می کشیــد
می زد مرا دوباره ، اذیت شدم حسین
بــاتــازیــانه کــرد جدا خواهـر تو را...
از جسم پاره پاره ، اذیت شدم حسین
دیدم رباب نیمهی شب حرف می زند
با رأس شیر خواره ، اذیت شدم حسین
دیدم که دختران تو خوابیده تا سحر
بر روی سنگِ خاره ، اذیت شدم حسین
بازار شام ، کوی یهودی ، در ازدحام
با اینهمه نظاره ، اذیت شدم حسین
در مجلس یزید میــــان حرامیــــان
من بالباس پاره ، اذیت شدم حسین
آن مرد نانجیب کنار سرت نمود
بر دخترت اشاره ، اذیت شدم حسین
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1400
- ساعت
- 10:57
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد علی قاسمی
ارسال دیدگاه