بايد هميشه قلب و دل بى قرار داشت
تا راه در حريمِ نگاه نگار داشت
جانم فداى اسم تو كه با شنيدنش
چشمم هميشه گريه ى بى اختيار داشت
آرى همان گدام كه دستان خالى ام
وقت كرم فقط ز خودت انتظار داشت
با “الحسين يجمعنا” كه شعار ماست
شيعه هميشه در همه جا اقتدار داشت
پايش روى صراط نلغزد هر آن كه در...
راه زيارتت قدمى استوار داشت
از كربلا دوباره فراقش به ما رسيد
پس حق بده اگر دل من حال زار داشت
جا مانده ام درست شبيه سه ساله اى
كز تازيانه ها به تنش يادگار داشت
در موكب دلم شده ام ميزبانِ غم
شد اربعين و هست به دل حسرت حرم
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1400
- ساعت
- 11:0
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حسین مهدی پناه
ارسال دیدگاه