آه از آن ساعت که از شامِ بلا
زینب آمد در زمینِ کربلا
با زبانِ حال، آن زارِ حزین
با زمینِ کربلا گفت این چنین
ای زمین از عرشِ اعلا برتری
چون مقامِ زادۀ پیغمبری
خاکِ تو چشمِ مَلَک را توتیاست
دردِ بی درمانِ عالم را دواست
در تو ما را خاکِ غم بر سر شده
در تو لیلا، بی علی اکبر شده
در تو پیشِ دیدۀ خونبار ما
شد جدا از تن، سرِ سالار ما
نیست دیگر طاقتِ صبر و مجال
حالیا من از تو دارم یک سوال
گو به من، قَبرِ علی اکبر کجاست؟
قَبر عبّاسِ علمدارم کجاست؟
(ذاکر) عاصی، فدای خاکِ تو
خاک گردد او به خاکِ پاک تو
- چهارشنبه
- 7
- مهر
- 1400
- ساعت
- 18:46
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه