خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد
چشم بیمار تو را دیده و بیمارِ تو شد
هدفَت بود بنا کردنِ وحدانیّت
سجده آورد علی(ع)؛ یار وفادارِ تو شد
از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند
نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد
زیرِ بارِ ستم و دشمنی و زخم زبان
کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد
بعد تو دلهره افتاد به جانِ یثرب
کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد
رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب
دوّمی آمد و در کوچه طلبکارِ تو شد
سخت سیلی زد و بد مزد رسالت را داد
بد جسارت کرد و مایهٔ آزارِ تو شد
بر سرِ فاطمه ات پیش حسن(ع) داد کشید
به خدا بغضِ گلویش غم ِ سرشارِ تو شد
رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثقلین
شعله ها باعث بیتابی بسیارِ تو شد
پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید
با دلی خون شده آمادهٔ دیدارِ تو شد!
- دوشنبه
- 12
- مهر
- 1400
- ساعت
- 13:24
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه