گاه حیران گاه گریان میشوم
گاه گریان گاه حیران میشوم
پیش تو لالم، کرم،کورم، گمم
هرچه را تو خواستی آن میشوم
من گناهم تو ثوابم میکنی
کفرم و در صحن ایمان میشوم
از همه بر تو پناه آورده ام
از همه جز تو گریزان میشوم
دور زائرهای تو میگردم و..
در حرم عبد نگهبان میشوم
جای مهر خویش هنگام نماز
خیره بر آیینه بندان میشوم
آب و نان مال بقیه من فقط
کاسه لیس ظرف سلطان میشوم
من ز قم سوی تو می آیم رضا
تلخم و پیش تو سوهان میشوم
کعبه جایش بر سر اما بیشتر
من هوایی خراسان میشوم
ای خدا شکرت، فقیرم چون فقط
راهی حج فقیران میشوم
انقدر گفتم رضا جانم رضا
تا که سرمست حسین جان میشوم..
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1400
- ساعت
- 14:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه