◾یک منبر روضهی
◾امام عسکری(ع)
شرار آتش سوزان فتاده بر جگرم
کجاییایگلنرجس کجاییایپسرم
غریب و یکه و تنها میان شهر غریب
بیا بیا بنشین لحظه ای کنون به برم
عطش ز لعل لبم شعلهور شده از زهر
ببین ز کینه عدو زد شرر به بال و پرم
به یاد لعل لب خشک ساقی حرمم
بهخوننشستهازاینغصهدیدگانترم
به یاد جد غریبم غریبتر شده ام
از این قفس به تمنای روی او بپرم
لبم ز سوز عطش خشک گشته ولی
نخوردهچوب،من این درد را کجا ببرم
تمامسهممنایناستروضهخوان بشوم
در اینزمانکه به زانو گرفتهای تو سرم
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1400
- ساعت
- 10:5
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه