پای بابا را بغل کردی رها کن دخترم
سعی کن از کودکت رفعِ بلا کن دخترم
نبضِ قلبش می زند..این ماههای آخری
محسنت را گاهگاهی هم صدا کن دخترم
بارِ شیشه داری و غصّه برایت خوب نیست
جای اندوه و بُکا..بهرم دعا کن دخترم
می روم از پیش تان،دلواپسِ این خانه ام
خواهشاً یاریِ جانِ مقتدا کن دخترم
بیکس و تنها شود حیدر پس از پروازِ من
پس حمایت از یدِ شیر خدا کن دخترم
دیدی آتش می رود بالا ز دربِ خانه ات
با شجاعت خویش را مستِ ولا کن دخترم
سعی کن مسمار نَنشیند به روی سینه ات
دائماً در زیرِ لب ذکرِ خدا کن دخترم
- یکشنبه
- 2
- آبان
- 1400
- ساعت
- 11:43
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه