تو که اعجوبه ی کرم هستی
با خداوند هر قدم هستی
تو که سرحلقه ی کریمانی
معنی عشق از عدم هستی
تو که این قدر دست و دل بازی
روح آقایی و قسم هستی
تو که بی انتها کرم داری
صاحب معجزات و دم هستی
تو که تصویر حق تعالایی
مثل بابات محترم هستی
تو که خال لبت بود قبله
مرحم هر چه درد و غم هستی
تو که نامت به مرده جان داده
رحمت و خیر دم به دم هستی
تو که اعجاز می کند نامت
نیت اشک مادرم هستی
تو که احسان و لطفِ سرشاری
رنگ ایمان به باورم هستی
تو که این قدر با کرم هستی
مانده ام از چه بی حرم هستی
بر مزارت ضریح کم داری
در دلِ فاطمه حرم داری...
- یکشنبه
- 2
- آبان
- 1400
- ساعت
- 11:47
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه