برای غربت شاه غریب سینه زدم
برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم
گریستم همه ی عمر جای یارانش
میان روضه به جای حبیب سینه زدم
عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی
که بین روضه برایت عجیب سینه زدم
شنیده ام که سر صبر کشتنت ، حالا
به قتل صبر تو من بی شکیب سینه زدم
به نوحه خوان تو گفتم بگو از آب فرات
همین که گفت شدی بی نصیب سینه زدم
- یکشنبه
- 2
- آبان
- 1400
- ساعت
- 11:59
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
امیر فرخنده
ارسال دیدگاه