یا حضرت معصومه(س)
مهمان به بستر مرگ، یک شهر بیقرار ست
آخر دقایقست و بانو در احتضارست
اندر بهار ثانی، آمد خزان عمرش
دخت جوان موسی، نالان ز روزگار است
آمد به خاک ایران، اندر پی برادر
ناکام در وصال و،دور از حریم یارست
غربت نصیب او شد، همچون برادر خود
بی محرم وحزینه، بانوی با وقار است
ماندست دیده بر در، شاید برادر آید
اندر میان اشکش تصویر آن نگار است
زهرای ثانی است وچون او جوان بمیرد
کوثر میان جنت، گریان در انتظار است
زینب به کربلا شد، ماتم کش حسینش
اینجا رضا به هجر معصومه اش دچار است
قم غرق سوگواری، ازبهر شهر بانوست
اندر زمین سیاهی، در آسمان غبار است
شعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 25
- آبان
- 1400
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه