بحر طویل
میلاد حضرت زینب(س)
پردهاول
شده ماه جمادی و جهان غرق سرور است
دو عالم به مَثَل وادی طور است
تجلای ظهور است
کنون جلوهی نور است
ز ساقی و ز کوثر
ز زهرا مطهر
و ز حیدر
رسیده است برای حسن و بهر حسین بن علی
خواهر و یاور
کسی که به جهان زینت اب شد
و چو مهتاب شد و ماه شب چهارده شب شد و
از عشق لبالب شد و در بیت ولا مظهر یارب شد و
از نور جمالش و کمالش همه ذرات منور
و ز عطرش همه گلهای بهشتی است معطر
که شد نام گرامش به جهان زینب کبرا
همان دختر زهرا همان سوره مریم عزیز دل طاها
پردهدوم
سحر آمد و ناگاه علی شیرخدا شمع هدا
در رخ زهرای جوانش نموده است تماشا
که رخ انور آن بانوی فرخنده
که عالم همه بر درگه پاکش شده چون بنده
درخشان گهر درج ولا زینب کبری نمایان شد و غمها همه پنهان شد و
تابید چو خورشید همه بحر خروشان امید از دل دریا زده جوشید
که ناگه به جهان دیده گشوده است عقیله
و دل از همه عالم بربوده است عقیله
خدا در شب میلاد ملیحش، غزل یا که قصیده بسرودهاست ملیحه
یکی دخترکی ماه جبین روی مهین مائ معین اهل یقین آمده دنیا
و دل اهل ولا شاد و از این مولد فرخنده غم آزاد
و همه اهل کسا جمع شدند بهر زیارات و یا بهر عبادات به دور رخ آن قبله حاجات
نبی بود و علی بود و حسن بود و حسین سرور اقلیم ولایات
و یکبار دگر محور عالم شده استفاطمهی امابیها
همانکس که شفیعه است به عقبا
که ز دامان شریفش گوهری گشته هویدا
علی دید و نبی بوسه زده بر رخ نیکوی دلآرا و خداجو که بود عمهی سادات
همان روح عبادات،همان قبله حاجات،همان باب عنایات،
پردهسوم
در این بین نه چشمی بگشوده است و نه از گریه خموش آمده این دختر نو رستهی
دلخستهی که پیوسته کند گریه
که تا موقع دیدار حسین آید و خود را به تمنای وصالش برساند
در این لحظه حسین آمد و آغوش گشود است به دیدار رخ زینب کبری
و زینب چو در آغوش برادر برسید از شعف و شوق
گشود است دو دیده و شد از گریه خموش آن گوهر پاک سپیده
و بگشود لبش را به سلامی به کلامی و به نامی ز ره دل
که الا سید و سالار شهیدان خدا
کشتهی تشنه ز قفا
ای پسر شیرخدا زادهی زهرا
منم یار تو در کرببلا
همقدمت در دل آن دشت بلاحافظ خون شهدا
زینب غمپرور تو یاور تو خواهر تو
ای همهی هستی من
ای می و ای مستی من
من به غم عشق تو مبتلا شدم
با دم عیسوی دمت عاشق کربلا شدم
بوسه زنم به روی تو خاک شوم بکوی تو
حبل متین من بود طرهی مشکبوی تو
آمدهام من بهجهان بهر وصال تو و کربلای تو
سینه سپر کنم حسین بر همهی بلای تو
به کف گرفتهام همه هستی خود برای تو
در این مسیر پربلا میان دشت کربلا
کنار تیر و نیزهها به کوفه و شام بلا
به مجلس یزید دون کنار راس شهدا
همره حجت خدا به کنج ویرانهی شام با اسرا
تا که نفس بود مرا
شریک الحسین منم شریکالحسین منم
#بحرطویل
#میلاد_زینب_کبری
- چهارشنبه
- 17
- آذر
- 1400
- ساعت
- 2:16
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه