• سه شنبه 4 دی 03

 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا (س) _بروی خاک افتاده، نگاهش بر منِ زار است

951

یا فاطمه الزهرا(س)
بروی خاک افتاده، نگاهش بر منِ زار است
دلش آزرده از رفتار این خلق ستمکار است

لگد خورده درِ سوزان وافتاد ست یکسویی
تمام هستی ام زخمی، میان در، ودیوار است

صدا زدلحظه ی برخورد در با خود، بابا را
وجودش پر زدرد خوردن پهلو به مسمار است

گل من در میان خاک وخون نالان بیفتاده
بمیرم، غنچه اش پرپر میان صحن گلزار است

امان از مصلحت، باعث شده باشم تماشاگر
علی را اشک شرم از دیدگان بر روی رخسار است

هنوزم فاطمه دل ناگران حیدرش باشد
به قربانش روم، زهرای من در اوج ایثار است

حیاط خانه ام جولانگه نامردمان گشته
نوای یا رسولا بر لب طفلان به گفتار است

ید اللهم،ولی دست مرا حکم قضا بسته
کجا شیر خدا را این چنین حکمی سزاوار است

به حال من بگرید در غلافش ذوالفقار من
نباشد باورش اینگونه مولایش گرفتار است

به یادم آمده حرف پیمبر در دم آخر
خدایا صبر ده، هجران زهرا سخت دشوار است

شعر :اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 7
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران