• دوشنبه 3 دی 03


من و مادر و کوچه و اضطراب

1138

زبانحال امام حسن علیه السلام


من و مادر و کوچه و اضطراب
دل آشوبه و بغض و رنج و عذاب

کسی آمد از نسل ابلیس ِ پست
جسورانه با کینهٔ بی حساب

سرِ مادرم داد زد پیش من
حیا داشت مادر؛ ندادَش جواب

غضب کرد و شد دستِ نحسش بلند
شد عالم به روی سر من خراب

بمیرم که زد سیلیِ بیهوا
به مادر! به آیینهٔ در حجاب

نوک پای خود ایستادم ولی
گذشت از سرم دست او با شتاب

چنان خورد که گوشواره شکست
گرفت از دو چشمم همین صحنه خواب

فدک غصب شد پاره شد برگهٔ
قباله به دستانِ مردی خراب

دلم خون شد از خندهٔ ممتدش
از آن دست سنگین، از آن آب و تاب

پس از گوشواره غرورم شکست
پس از آن غمی شد برایم نقاب

مرا میزد ایکاش تا مادرم...
نمیشد از این داغِ پنهانی آب!

#مرضیه_عاطفی

  • پنج شنبه
  • 23
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران