• جمعه 2 آذر 03


آسمان بر لبش آورده غزل خوانی را

545

آسمان بر لبش آورده غزل خوانی را
برده با خود تبِ سرمای زمستانی را
به تماشا بنِشین لحظهٔ عرفانی را
ماه، پوشیده لباسی نو و نورانی را

روز و شب ها شده شیرین و رطب آمده است
عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است

میشود جام دل از شوقِ نیایش لبریز
نفْس اصلاح شود از برَکاتِ پرهیز
با مناجات شوی پیش خداوند، عزیز
داده پیغام که «أین الرجبیون» برخیز

سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است
پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است

سعی کن ناب شود غمزه و نازَت با عشق
تا مهیّا بشود برگ جوازت با عشق
تا شود زمزمهٔ راز و نیازت با عشق
«یا مَن ارجوه» بخوان بعدِ نمازت با عشق

دل خود را نگذاری که بماند بیمار
شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار

روح خود را بده با عشق و ارادت پرواز
وقت دلدادگی آمد، شده دیدار آغاز
شده مسرور مدینه، شده خرسند حجاز
پنجمین بار خداوند رسانده ست اعجاز

نغمهٔ هلهله از آخرِ افلاک رسید
اول ماه رجب هست مصادف با عید

آمد آن عشق که با علم مزیّن شده است
چشم آیات و احادیث چه روشن شده است
قلمش صاحب ادعیهٔ متقن شده است
محض دیدار رُخش نرخ، معیّن شده است

هست همنام پیمبر(ص) شده آیینهٔ ذات
نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات

از پدر نور گرفت و شده شأنش محشر
مادرش فاطمی و غرق حیا سرتاسر
نسَبش هست علی(ع) از پدر و از مادر
نسل او پاک و مطهّر، همگی فوق بشر

میشود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز
می نشیند همه عالم به کنارش یکروز

باید آموخت از انسانیتش ایمان را
از کرمخانهٔ دستش کرم و احسان را
منبرش داده نشان، آدرس قران را
عاشقش با خودش آورده دلی حیران را

تا شود کشتهٔ آن جاذبه طبق معمول
تا فدایش بشود لحظهٔ تدریس اصول

بوسه باران شده آن دست که بخشنده شده
آنکه از سمت خداوند نماینده شده
سائل از لطف؛ همین ثانیه شرمنده شده
محضر حضرت باقر(ع) که شکافنده شده

کاش بشکافد و از سینه بگیرد دل را
کاشکی رد نکُند هدیهٔ ناقابل را!

  • چهارشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1400
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران