• جمعه 2 آذر 03


مناجات شبهای قدر -(خدا بود و علی بود و سحر بود دو عالم از ولایش با خبر بود)

710

#شب_ضربت_خوردن_مولای_متقیان
#روضه_شب_قدر_مظلومیت_مولا

خدا بود و علی بود و سحر بود
دو عالم از ولایش با خبر بود

به سوی مسجد کوفه روان شد
که بینِ کوفیان بی بال و پر بود

هوای عشق در سر داشت مولا
ولی در سینه اش آهِ شرر بود

شبِ نور و شبِ رحمت شبِ قدر
علی در آن میان خیرالبشر بود

هوای شب چه دلگیر است و بیتاب
گمانم در کمینِ او خطر بود

تمامِ عالم از دلشوره ی او
ز تیغِ اِبنِ مُلجم با خبر بود

فراقِ یار در امید وصل است
جهان در ندبه ی شق القمر بود

چه شبهایی که بغضش را فرو برد
تمام گریه‌هایش در سحر بود

به دوشش نان و خرما حمل می‌کرد
یتیمان را همانند پدر بود

گذر از کوچه های تنگ و تاریک
که با غم های زهرا همسفر بود

چنان بر فرقِ مولا زد عدویش
که قامت در قیامش غوطه ور بود

همان فُزت و وَ رَب الکعبه ی او
شکستِ خصم و آغازِ ظفر بود

دوبیتی های درد و رنجِ مولا
یقین از داغِ زهرا بیشتر بود

گریز روضه ‌ام کرب و بلا شد
که چشمانِ همه از گریه تر بود

لبانِ خشک و چشمانِ پُر از آب
چه گویم ناله‌ها هم بی اثر بود

خجالت می کشد سقا ز طفلان
ز روی اصغرش شرمنده‌تر بود

بمیرم عصرِ عاشورای خونین
که آتش خیمه ها را شعله ور بود!

#سه_شنبه_۳۰_فروردین_۱۴۰۱
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

  • چهارشنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران