• دوشنبه 3 دی 03

استاد سید هاشم وفایی

-(وقتی که یار و هم نفس مصطفی شدی)

517

وقتی که یار و هم نفس مصطفی شدی
نور خدا گرفتی و از خود جدا  شدی

در دیده ی ملائک و در محضر خدای
درسایه ی رسول خدا باصفا شدی

تواولین زنی که به اسلام رو نمود
در آستان وحی به دین آشنا شدی

گوهرشناس تر ز تو هرگز ندیده ام
در دیده نبی و خدا پُر بها شدی

محبوبه ی رسولی و محبوبه ی خدا
شایسته ی سلام و درود خدا شدی

گلخانه ی بهشت برین است دامنت
مادر به یاس جنت وخیرالنسا شدی

محوقنوت بندگیت گشت جبرئیل
هرگاه غرق ذکر خوش ربنا شدی

زانو زدند پیش مقامت بهشتیان
والامقام مثل همه اولیا شدی

هرگز قدم  عقب نکشیدی ز راه دوست
حتی اگر به محنت و غم مبتلا شدی

در سایه ی نبوت  و در آفتاب حُسن
ام الائمه ، مادر خیر النسا شدی

گفتند روز آخرعمرت دراین جهان
یک باره بهر فاطمه غرق عزا شدی

وقت سفر زعالم خاکی رسیده بود
ای مهر آشکار،نهان در عبا شدی

گفتم عبا و اشک امانم نمی دهد
یاد آور حسین و غم کربلا شدی

وقتی کنار اکبرش آمد به گریه گفت
بابا چرا میان بیابان رها شدی

بگذار تا به روی عبا چینمت علی
ای وای ،تکه تکه و از هم جدا شدی

بس کن «وفایی» و ،آتش مزن به جان
خاموش شو،که آتش این ماجرا شدی

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران