• شنبه 3 آذر 03


-(باز کن در به روی سائل هجران‌دیده)

1781
1

باز کن در به روی سائل هجران‌دیده
این منم..،بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده

پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب
عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده!

دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام
آنقَدَر رنج و بلا کودک گریان دیده

نَفس‌سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم
چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟!

چشم‌پوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است
هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده

غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد
شیعه از چادر او خِیرِ فراوان دیده

گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد
لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده

زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی
ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده

پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف
این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده

لحد آخر ما دست امیر نجف است
دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده

بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید
نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده

آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده

کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد...
خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده

  • چهارشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران