• دوشنبه 3 دی 03

استاد سید رضا موید

شعر نوحه حضرت مسلم بن عقیل -( شهر كوفه آن شب پرده هاي غم داشت )

2119

شهر كوفه آن شب پرده هاي غم داشت
هر چه داشت اما نور عشق كم داشت
خوب چاره سازي كرد    ميهمان نوازي كرد
اي غريب كوفه
در ياري مسلم بارگاه مي ساخت
بهر ميهمانش قتلگاه مي ساخت
او به كجا مي رفت     در كوي منا مي رفت
اي غريب كوفه
آن شهر پر از مرد ننگ مردمي بود
او به كوچه مي ماند گر طوعه نمي بود
آن زني كه آبش داد     مردانه جوابش داد
اي غريب كوفه
باغ داغ دل داشت از كسان كوفه
زخم تيغ مي داد بر قدش شكوفه
دست ميزبانانش     كرده سنگ بارانش
اي غريب كوفه
كعبه كوي او را استلام مي كرد
وقتي به حسينش او سلام مي كرد
زير دشنه قاتل       مي گفت حسين از دل
اي غريب كوفه
كوفيان سرش را بر نيزه نشاندند
جسم چاك چاكش بر خاك كشاندند
اين بود ز حق ياري      كوفي و وفاداري
اي غريب كوفه

 

شاعر : استاد سید رضا موید

  • دوشنبه
  • 13
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران