زمینه شب پنجم محرم۱۴۰۱
باید برم دلم تنگه
عمو جونم میونه میدون ِ جنگه
با دست خالی میجنگه
دست اونا ببین عمه پر از سنگه
.
انگار بابا تو میدونه
بی حال و بی رمق و خسته ، بی جونه
سرتا پای عمو خونه
دیر برسم چیزی ازش نمیمونه
واویلتا واویلتا
»»»»»»»»»»»»»»»»»
دیر میشه عمه آخرش
ببین داره شلوغ میشه دور و برش
باید بشم من یاورش
الان میریزن با نیزه روی سرش
.
نمیرسه دیگه صداش
آسمونو میبینه دود دیگه چشاش
ای وای ای وای خشک لباش
دوره ش کردن میزننش واسه پاداش
واویلتا واویلتا
»»»»»»»»»»»»»»»»
دارم میام قربونت شم
دارم میام خودم بلاگردونت شم
بی سر و بی سامونت شم
دارم میام شهید غرق خونت شم
.
از دنیا دیگه بریدم
افتادنت از ذوالجناحو که دیدم
نگو که من چی کشیدم
دستم که هیچ ، من برا تو سر هم میدم
واویلتا واویلتا
»»»»»»»»»»»»»»»»»
نبین زخم تن ِ منو
برگرد نبینی خون گردن منو
نبین جون کندن منو
برگرد نبینی طرز کشتن منو
.
میشه غم من تازه تر
برگرد نزن عمو جون به سینه م شرر
نداره یک ذره اثر
نذار بشه تنت جلو تیرا سپر
واویلتا واویلتا
»»»»»»»»»»»»»»
رامین برومند (زائر )
- دوشنبه
- 3
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 9:28
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه