آورده ایم ، ساز ِ عزا ، طبل ِ ماتمت
پـوشیـده ایم ، مِشـکی مـاه محـرمت
ما آمدیم ، تا همه را با خبر کنیم ...
از داغ و درد ، بغض خدا ساحت غمت
منت گذاشت مادرتان نوکرت شدیم
خیلی زیاد خواهرتان کرده ، مرحمت
با اشک چشم فاطمه با خون نوشته اند
حی علی العزا ، به کتیبه به پرچمت
ما را فقط به عشق شما ، آفریده اند
" آماده باش " محض عزای معظمت
ما ، در " جهاد اکبر ِ " روضه کنار هم
پُر می کنیم ، سنگر ِ خط ِ مُقَّدَمَت
به به غلام های تو صاحب نفس شدند...
موسی،شعیب ،صالح و عیسی بن مریمت
از اشک چشم های خودم روز مرگ هم...
گِل می کنم زمین و زمان ، زیر مقدمت
قدری ، برای نوکرتان هم ، دعا کنید
شاید ، کفن کنند ، مرا بین پرچمت
گودال ، شمر ، ذبح ، قفا ، اشک فاطمه
ما را که کشت ... مقتل ِ شیخ مقرمت
- شنبه
- 8
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 14:35
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
روح الله قناعتیان
ارسال دیدگاه