• پنج شنبه 29 آذر 03

 محمد حسین رحیمیان

شهادت حضرت رقیه(س) -( بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا)

622


بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
ای عزیز فاطمه اهلا و سهلا مرحبا
اجر ویرانه نشینی را گرفتم از خدا
شام بیچاره ببین خورشید تابان مرا

بازهم کم گشت روی دشمن این دودمان
گریه ی زهرایی ام خندید بر این دشمنان

ای پدر با دست بسته فتح کردم شام را
زنده کرده مرگ تدریجی من اسلام را
پای دین با جان خریدم طعنه و دشنام را
تا ابد رسوا نمودم ظلم بر ایتام را

کوری چشم سقیفه شد جهادم مادری
حیدری ام حیدری ام حیدری ام حیدری

عالمی حیرت زده از صبر این دردانه شد
شام ویرانه نشینم خواست ،خود ویرانه شد
قصه ی عشق ِمیان  ِما دوتا افسانه شد
شمع من دیدی بدون تو چه با پروانه شد

رفتی و غارت شده بال و پر پروانه ات
شد زمین گیر ای پدر زهراترین ِ خانه ات

باز هم لکنت زبان من ، زبانش وا شده
می زند فریاد از هر چه ستم با ما شده
بر سرم آمد پس از تو هر چه با زهرا شده
مثل تو بعد عمو جان، قامت من تا شده

آه که بانی ِ این روز سیاهم علقمه است
کشته شامم ولیکن قتلگاهم علقمه است

گل کجا و طاقت خار مغیلان ها کجا
بلبل جنت کجا و کنج ویران ها کجا
آه شهزاده کجا ، برّ و بیابان ها کجا
من کجا ، هم صحبتی با نامسلمان ها کجا

آه سهم آتش این خار مغیلان ها شود
دخترت پایی ندارد تا به پایت پا شود

آیه ی امن یجیبم ! جان تو من مضطرم
ای یتیمی خانه ات ویران ،چه آوردی سرم
من خودم هم مانده ام که یاس یا نیلوفرم
کاش غساله نمیرد وقت غسل پیکرم

شد چه فرخنده شبی ، مرغ از قفس آخر پرید
زجر هم بر دست مزد ِ پای سنگینش رسید

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران