◾️بند اول
ای جانِ جانانِ من، ای قاسِم اِبنِ الحَسن
ای که همه با نامِ بابات تو رو میشناسن
تو کربلای غربت به زیرِ تیغ و خنجر
شهدِ عسل می ریزه به جای خون از دهن
تو عطرِ باغ و چمنی
تو قاسِم اِبنِ الحَسنی
به کربلای پُر بلا_
تو سروِ خونین بدنی
وای، ای ساحلِ نجات، وای، ای مشعلِ حیات
آه! نامت به کربلا، هست آیاتِ مُحکمات
◾️بند دوم
بر تو چه خوشگواره شیرینیِ شهادت
اینکه به کامِ تشنه عسل شده حلاوت
ای یادگارِ بابا شان و مقامت این بس_
نامِ تو در کربلا شد اسوه ی شجاعت
ای قاسِم اِبنِ المجتبی
ای جلوه ی نورِ خدا
افتادی بی غسل و کفن_
بر خاکِ گرمِ کربلا
آه! اِبنُ الکریمِ ما، وای ای پورِ مجتبی
وای شد زیرِ سمِ اسب، وای جسمِ تو تا به تا
◾️بند سوم
دو لاله راهی میشن میرن به سمتِ میدان
رد کرده هر دو تا رو عمه از زیر قرآن
داره میخونه تو دل روضه ی تشتِ خونین
یادش میاد تابوتی که گشته نیزه باران
از خون خود کردی وضو
بالا سرت آمد عمو
خورشیدِ در شفق تویی
سیرابی از خونِ گلو
آه! عمه شنید ز تل، وای میگفت که شیرِ یل
آه! باشد این مرگ برام، "احلی مِنَ العَسل"
◾️بند چهارم
به سر میزنه عمّه از داغِ این دو جوان
از دیده خون میباره در سینه آه و افغان
دو یادگارِ بابا شهیدِ تیغِ اعدا
خبر رسیده خیمه باغِ حسن شد خزان
عمو حسین فدای تو
فدای ناله های تو
توو بحرِ خون عمو گرفت_
حنا به دست و پای تو
آه!صد پاره پاره تن،آه! بی غسل و بی کفن
وای، بجای خون عسل، وای میریزه از دهن
- سه شنبه
- 11
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 10:54
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه