تا دید چشمِ خشکم تصویرِ کربلا را
با زمزمش صفا داد ، این قلبِ بی صفا را 
در شوق وصل جانان ، جان میدهم به صد شوق
(باشد که باز بینم ، دیدارِ آشنا را) 
هرکس به گوشه ای یافت ، یک جلوه از خداوند
من یافتم به روضه صد جلوه از خدا را 
هر بار با توسل شد وا گره ز کارم
با روضه دفع کردم ، از خویشتن بلا را 
هرگز نمیفروشم بر منصبی و مالی
یک لحظه ای نشستن در مجلس عزا را 
اشکی که در عزای محبوبِ من در آید
میشوید از دل من آثار هر خطا را
                    
                    
                
                - شنبه
- 22
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 8:32
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
- 
                            یونس وصالی خوراسگانی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه