نزدیک سه روز میشود پیر شدم
از حرمله و زجر و سنان سیر شدم
برخیز و ببین چه آمده بر سر من
برخیز و ببین که سوخت بال و پر من
بعد تو به من سخت تر از سخت گذشت
بختم چقدر بعدِ تو بد بخت گذشت
از روی سنان مرا ببین یک لحظه
پای دل من بیا بشین یک لحظه
هر چند اسیر جمع نامرد هستم
اما بخدا مرد تر از مرد هستم
ولله که کم نشد حسین شوکت من
مانده به سر جاش همه عزت من
معجر به سرم هست حسین غصه نخور
تا مرد حرم هست حسین غصه نخور
- یکشنبه
- 23
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 11:39
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه