• دوشنبه 3 دی 03

 محسن حنیفی

حضرت زینب(س)اسارت کوفه و شام -( یه جای سالم تو تنت نمونده )

326



یه جای سالم تو تنت نمونده 
به قدر یک نگینه انگشتری 
قافله سالار روی نیزه ها 
بگو منو داداش کجا میبری

غنچه ما رو با سه شعبه چیدن
به روی نیزه ها شکوفه بردن
باب الحوائجای این عالمو
با دست بست سوی کوفه بردن

تن تو روی خاک گرم صحرا
منو با یک قلب کباب می‌برن
من سند آیه تطهیر مو 
من و سوی بزم شراب میبرن 

پرده نشین خیمه ی عفاف و
میون محملی بی پرده بردن
روم نمیشه بگم که کاروانو
انگاری  که به حرمله سپردن

نجف کجاست می خوام شکایت کنم
به روی چادرم که پا میذارن
حرمت ما رو توی کوفه کشتن
که نون و خرما صدقه میارن

علی رو باز تو کوفه زنده کردم
نهج البلاغه ست روی لبهای من
تو رو  قسم میدم به مادرم که
از روی نی با دخترت حرف بزن

سرت اگرچه غرق خاک و خونه
رو نیزه ها آیه نور شدی تو 
شکسته شیشه ی غرور زینب 
چرا که مهمون تنور شدی تو

  • شنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران