گفت بسم الله و ساقط گشت عرش از روی زین
راویان گفتند: افتاده است از سمت یمین
میزنندش آن کماندارن به تیر سهمناک
واین عربها دستهاشان پر ز سنگ سهمگین
امت پیغمبرند اینان که سنگش میزنند
این چنین از احمد مختار شد شرمنده دین
آنکه روزی جایگاهش سینهی محمود بود
حال بین مسلمین سر میگذارد بر زمین
عرشیان را نیست پروا از حوادث پس چرا
چشم های خویش را بستهست جبریل امین
فضه آنجا بود اما لحظهی ذبح حسین
مادرش فریاد میزد یا امیرالمومنین!
این حسین توست زیر نیزهی تیز سنان
این حسین توست زیر چکمهی شمر لعین
این حسین توست خلقی میکِشندش آنچنان
این حسین توست جمعی میکُشندش اینچنین
این حسین توست عریان روی خاک افتادهاست
این حسین توست؛ راسش را به روی نی ببین
از نجف برخیز و بنگر رشتههای گردنش
پاره شد در زیر تیغ خصم؛ یا حبل المتین!
تکه های پیکر او زیر سم اسبهاست
پارهی پیراهنش در دست های آن و این
جسم بی سر را که جانی نیست بین پیکرش
خود دلیلش چیست پس این ضربههای آخرین
=
در هجوم بی امان کوفیانِ دزد و هیز
دخترانش را پناهی نیست غیر از آستین
دخترت بر روی خاک افتاد و دورش دشمن است
یا علی! برخیز هنگام عبا آوردن است
- یکشنبه
- 30
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 10:15
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
سید محمد حسین حسینی
ارسال دیدگاه