#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
خودم دیدم که سنگی بر جبین خورد
به صورت، شاهم از مرکب زمین خورد
تنِ پاشیده ات در قعرِ گودال
به پیشِ چشمِ من شمشیرِ کین خورد
به یادم آمد از پشتِ در و میخ
که مادر هم، لگد از آن و این خورد
ز بعدِ تو رقیه، بینِ خیمه
کتک از قاتلت در راهِ دین خورد
به محراب دعا سوگند، یک عمر
که زینب غصه ی تو نازنین خورد
#هستی_محرابی
- پنج شنبه
- 13
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 16:50
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه