• جمعه 2 آذر 03

 داود تیموری

امام حسین(ع) -( آخرین شب بود و دلها بی قرار)

259


آخرین شب بود و دلها بی قرار
می تپید از شوق وصل روی یار

یاوران عشق آن شب در نماز
تا سحر بودند در راز و نیاز

بسکه سودای شهادت داشتند
روز بعد از سجده سر برداشتند

پنجه خورشید بر صحرا رسید
آری آری روز عاشورا رسید

یک طرف گلهای گلزار نبی
در مقابل تیغ های  اجنبی

گوش شو تا گويمت از لاله ها
پیرها، شش ماهه، هجده ساله ها

یک طرف بنگر تو جنگ شیر را
یاد خود آور حبیب پیر را

لحظه ای دیگر نوای واغریب
بشنو از لبهای خونین حبیب

یک طرف جسم علی را کن نظر
غرق خون شبه نبی را کن نظر

یک طرف قاسم سراپا غرق خون
یاسمن با خون خود شد لاله گون

یک طرف پژمرده بنگر یاس را
پاره پاره پیکر عباس را

گفت یارب در کنار علقمه
می شنیدم ناله های فاطمه

یک طرف شش ماهه طفلی خنده رو
پر ز خون قنداقه، تیری در گلو

از جفای حرمله بی تاب شد
روی دستان پدر سیراب شد

پیکری دیگر میان قتلگاه
روی دست خواهری پر سوز و آه

این همان جسم حسین ابن علیست
خواهرش جز زینب غمدیده نیست

او که تاب هجر  مولا را نداشت
لب به رگهای گلوی او گذاشت

ناله زهرا در اینجا شد بلند
لب دگر عاصي ز گفتارت ببند

  • چهارشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران