• دوشنبه 3 دی 03

 موسی  علیمرادی

ورود کاروان به شام -( این اسارته داداش یا قتلگاه)

259



این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه 
ای پناه عالمین نگاهی کن 
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه 

بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم 
حالا باید همه آماده بشیم 
دم دروازه ساعات رسیدیم 

دستامون بسته شده کنار هم 
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد 
سر سلسله به دست دشمنه 

پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین 
تازیونه می زنن که راه بریم 
راه بریم بچه ها میخورن زمین
 

دستی که برای ما حجاب میشد 
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم 
میون نامحرما گیر افتادیم 
کاش می شد از این قفس فرار کنیم 

باورم نمیشه نامسلمونا 
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن

اینا سنگم میزنن ولی داداش 
میسوزه دلم برای بچه هات 
تا میشد پناهشون شدم ولی 
حالا هی با گریه میزنن صدات 

خیلی سخته گذر از این مرحله 
کاش فقط سنگ میزدن به قافله 
بارون آتیش و ما چی کار کنیم 
دستامون بسته شده با سلسله

بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ 
که تن ما پره از کبودیه 
سخت ترین مسیر ما تو این دیار 
رد شدن از کوچه یهودیه

  • یکشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 9:33
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران