گرچه خونین قلب ما، در همه ایام بود
روزهای سخت ما، در زمین شام بود
ای خدایا ای خدایا آه از شام بلایا
باتمام قدسیان ، گرچه گردون گریه کرد
سلسله برگردن و، پای من خون گریه کرد
ای خدایا ای خدایا آه از شام بلایا
شامیان در شام غم، سنگ برما می زدند
خنده بر زخم دل، خسته دل ها می زدند
ای خدایا ای خدایا آه از شام بلایا
بار دیگر شد دلم، خسته و ماتم سرا
چشم نامحرم شده، محو ناموس خدا
ای خدایا ای خدایا آه از شام بلایا
گاه ما را دست غم ، جای در ویرانه داد
گاه مارا جای در، مجلس بیگـانه داد
ای خدایا ای خدایا آه از شام بلایا
گرچه صبرعمه ام ، طعنه بر ایوب زد
برلب بابای من، دست دشمن چوب زد
ای خدایا ای خدایا آه از شام بلایا
- یکشنبه
- 6
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:3
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه