حتما خبر داری،دیدی از نی ،وقتی رفتی،چیا اومد سرم
حتما خبر داری،دیدی از نی،بی حیایی،کشیده معجرم
حتما خبر داری،دیدی از نی،از جسارت ،کبوده پیکرم
بابا،بابا، دختر شامی همش داره بهم میخنده
بابا،بابا،اخه باباش داره دستهای منو میبنده
بابا،بابا، یادگاری دادی گوشواره بهم شرمنده
بابا بابا
اگه تو بودی،عمو عباسم بود، نمیرفت گهواره از خیمه به غارت
اگه توبودی،عمو عباسم بود ،دیگه دخترت نمیرفت به اسارت
بابا بابا من الذی ایتمنی
بند دوم
حتما خبر داری، دیدی از نی،سنگ شامی،سر منم شکست
حتما خبر داری،دیدی از نی،سیلی هاشون،روصورتم نشست
حتما خبر داری،دیدی از نی،دخترت رو،نشون میدن با دست
بابا بابا، آهن دور گلومو که داری میبینی
بابا بابا،روسرم جا گل سر لخته خون میبینی
بابا بابا، صدقه برام میارن آب و نون میبینی
بابا بابا
بابا نبودی، وسط تاریکی، موهامو گرفته بودش از پشت
بابا نبودی، تک و تنها بودم،زجر نانجیب منو زد بامشت
بابا بابا من الذی ایتمنی
- یکشنبه
- 6
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:9
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
ابوالفضل آلوئیان
ارسال دیدگاه