• جمعه 2 آذر 03

 سید محسن حسینی

کاروان اسرا به شام -( به نام و حمد او کز عشق او ارباب لبریز است)

547


به نام و حمد او کز عشق او ارباب لبریز است
و اما بعد حال زینب کبری غم انگیز است

رسید آن کاروان جایی که بوی غصه می آید
چه باید کرد وقتی غصه روی غصه می آید

سر صبح است و انگاری که اینجا عیدالایام است
برای کاروان عشق اما مطلع شام است

عجب روزی که بود از روز عاشوراش سوزان تر
ندیده هیچکس روزی از این شام غریبان تر
@Bipelak_ir
چه بود آن روز آن روزی که از صبحش چنان شب شد
و غم آنقدر بالا رفت و سنگین شد که زینب شد

بلی اسلام پایان یافت مذهب چشم خود را بست
سر بر نیزه هم از شرم زینب چشم خود را بست

دم دروازه ساعات غم در جان او حل شد
معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد

علمداری که یک کوفی به غارت برد مشکش را
دم دروازه شامی ها در آوردند اشکش را
@Bipelak_ir
چه بر زینب گذشت آن روز بین کوچه و بازار
تمسخر، طعنه و تحقیر، سنگ و آتش و آزار

هزاران دلقک از اولاد عمرو عاص آوردند
برای پایکوبی دورشان رقاص آوردند

خبر دادند ابنای یهودی های خیبر را
برای بازدید آورده اند اولاد حیدر را

مجال خطبه خواندن نیست از بس ساز و آواز است
همین که زنده می‌مانند دیگر اوج اعجاز است

به شمر و اخنس و خولی و ابن سعد صد لعنت
اگر بازار شام این است پس بر کوفه صد رحمت

میان کوچه ها روزی نمی‌رفتند راه اصلا
ندیدند این زنان را پیش از این خورشید و ماه اصلا

مدام از روی نی سر روی خاک افتاد عیبی نیست
سر شش ماهه هم بر روی خاک افتاد عیبی نیست

بلا این است بفروشند آن دُرهای سرمد را
به بازار کنیزان برده اند آل محمد را

به قرآن پاره ها آن بی وضوها دست ها بردند
عروسان علی را از میان مست ها بردند

چنان آتش ز بام افتاد، دستار امامت سوخت
همان چادر که باقی مانده بود از روز غارت، سوخت

زنانی را که روی خویش را از کور پوشاندند
صلاه صبح تا مغرب میان شهر چرخاندند

یکی ای کاش بود آن روز و کم می‌کرد مشکل را
و هول میداد از نزدیکی زینب اراذل را

پس از دروازه‌ی ساعات غم در جان او حل شد 
معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد

کسانی را که فردوس برین ماوایشان باشد
به لطف شامیان دیگر خرابه جایشان باشد
.

  • یکشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران