بنام خداي جهان يا محمد
بخوان يا محمّد! بخوان يا محمّد
بخــوان تــا بخواننــد پيوسته با تو
خـدا را زمين و زمان يا محمّد
بخـوان تــا بداننـد کون و مکان را
خدايـي بـوَد لامکان يا محمّد
بخوان تـا کـه برگِرد شمع وجودت
بگردند هفتآسمان يـا محمّد
تـو بگشـاي لـب تـا برويد مسيحا
چو گل از کوير جهان يا محمّد
بــرافروز تــا مردگــان را ببخشي
به هر دم دوصد بار جان يا محمّد
سحــاب کــرامت بپوش آسمان را
که عالم شود بوستان يا محمّد
تو نوحــي خليلــي کليمي مسيحي
تويي منجي انس و جان يا محمّد
تو برگــو، تو برگــو، هو الحق هو الهو
تو بگشا تو بگشا زبان يا محمّد
تو بخشــي بـه مظلـوم روح رهايي
تو گيري ز ظالم امان يا محمّد
تو بـا نــور دانش دهــي برخلايق
جمال خـدا را نشان يا محمّد
تو بـا دادِ خــود دادِ مستضعفان را
بگيري ز مستکبران يا محمّد
تــو در شــدّت دشمنـي دوستانه
دل از دست دشمن ستان يا محمّد
تـو چوپـان ايــن گلّهاي تا قيامت
تويي مير اين کاروان يا محمّد
تو بـا ذوالفقــار علــي سرکشان را
به خاک مذلّت نشان يا محمّد
فنا مـيشود هــر چــه باشد به عالم
به جز تو، تويي جاودان يا محمّد
تبسّـم بــه سنـگ عدو زن اگر چند
شود از لبت خون روان يا محمّد
اگر ساحرت خوانـد دشمن، نرنجي
تو او را سوي ما بخوان يا محمّد
بخــوان تــا بخواننــد با تو خدا را
زن و مرد و پير و جوان يا محمّد
تـو اعجــاز کــن بــا بيان فصيحت
تو پيغام ما را رسان يـا محمّد
ز ما داوري، رهبري از تو زيبد
همانــا پيـامآوري از تو زيبد
*****
برافــروز بــا چهــره ي عــالمآرا
ببين و بخوان و بگو حکم ما را
تمام جهان است کوه حــرايت
بگو ترک اين تخته سنگ حرا را
بخــوان تا بخواننــد با تو خلايق
خدا را خدا را خــدا را خــدا را
تــو را برگزيديـم ما، تا بکــوبي
ســر بولهبهــا و بوجـهلها را
تو فرمان بده تا که بر فتح خيبر
گشايد علي دست خيبرگشا را
بتان را به دست علي سرنگون کن
ســوا کـن ز غير خدا، ماسوا را
شود تــا درون همـه از خدا پر
برون از درون بشر کـن هوا را
به امّت بگو دل سراي الهي است
بگيريد از ديو نفْس ايـن سرا را
به شمشير توحيد از تن جدا کن
سر ظلم و بيداد و شرک و ريا را
به عزم تو بستيم جنّ و ملک را
مطيع تو کرديم ارض و سما را
زمين را ز فيض رسـالت صفــا ده
زمــان را بــه نــور نبــوّت بيارا
اگر خواهي آري به کف يا محمّد
دل خصــم و بيگانــه و آشنــا را
به مسکين تواضع، به سرکش تکبّر
به يــاران مروّت، به دشمن مـدارا
پيام رســاي خــدا بــر لب توست
به عالم رسان ايــن پيــام رسا را
هم اکنون که حکم رسالت گرفتي
بــراي امامــت بخــوان مرتضا را
تو موسا و هارون، علي يا محمّد
پس از خود به هارون سپار اين عصا را
اگــر فتنــه چـون اژدها سر برآرد
علـي مــيدرد از هـم اين اژدها را
علي، شهرياري که در عين قدرت
کشــد از ره مهــر، نــاز گـدا را
علــي روزهداري که با بذل نانش
مزيّــن کند سوره ي «هل اتي» را
علي رادمردي که با فرق خونين
به قاتــل کند بذل، سهم غذا را
علي قهـرماني کـه با بذل تيغش
به دشمن دهد درس مهر و وفا را
علي آن امامي که داده خدايش
مقــام و جــلال همــه انبيا را
علي از ازل دست «ميثم» گرفته
به او داده فرمــان مدح و ثنا را
که را زهره تا مدح مولا بگويد
مگـر ذات بـاري تعالي بگويد
*****
- یکشنبه
- 17
- دی
- 1391
- ساعت
- 7:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه