• پنج شنبه 1 آذر 03

 سید پوریا هاشمی

ورود به شام -( پشت دروازه عجب غوغا شده کاری بکن)

561


پشت دروازه عجب غوغا شده کاری بکن
ای برادر خواهرت تنها شده کاری بکن

گفتم از اینجا نبر مارا ولی لج کرد و برد
روی خیلی ها برویم‌ وا شده کاری بکن

خم شدم بردارم این سر را مرا محکم زدند
قامتم زیر لگدها تا شده کاری بکن

دختری را که سر بازار گم کردم حسین
در کنار نیزه ات پیدا شده کاری بکن

کوچه گردی با لباس پاره خیلی مشکل است
دیدنم سرگرمی زنها شده کاری بکن


سنگ آن بدکاره از ایوان سر من را شکست
خون این سر غصه سقا شده کاری بکن

با‌ کنیزم سمت بازار کنیزان میروم
فضه میفهمد چه ها بر ما شده کاری‌ بکن

من سر یک روسری صدبار سیلی خورده ام
تازه میفهمم چه بر زهرا شده کاری بکن

دور زنها یک تماشاخانه راه انداختند
میهمانی ذوی القربا شده کاری بکن

خیزرانش بیشتر از تازیانه درد داشت
که رباب از شدت آن پا شده کاری بکن

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران