• چهارشنبه 16 آبان 03


حضرت رقیه(س) -( بوی شراب ناب از پیمانه می‌آید)

253


بوی شراب ناب از پیمانه می‌آید
وقتی به آغوش عمو دردانه می‌آید

زهرا به استقبال زهرا می‌رود امشب
ام ابی‌ها دست بابا می‌رود امشب

چشم رقیه تا که به ارباب می‌افتد
انگار عکس ماه بین آب می‌افتد

خورشید در آغوش ماه ایل می‌چرخد
دور و بر گهواره اش جبریل می‌چرخد

شهزاده‌ای از تیره‌ی شاه آمده مردم
هم بازی عباس از راه آمده مردم

قنداقه تا در دست اکبر می‌رود، انگار
زهرا در آغوش پیمبر میرود هربار

احساس خود را همزمان با عمه جان می‌گفت:
وقتی که در گوشش علی اکبر اذان می‌گفت:


زینب به استهلال قرص ماه می‌آید
یعنی دوباره فاطمه از راه می‌آید

با خنده هایش دلبری می‌کرد از عمه
در خواست‌های بهتری می‌کرد از عمه

مهتاب را امشب درون خانه آورده است
یعنی برای گریه هایش شانه آورده است

می‌گفت: عمه غصه بی مادری کافیست
حالا که من هستم غم بی یاوری کافیست

تنها رفیق درد و آهت می‌شوم عمه
در اوج تنهایی پناهت می‌شوم عمه

پس روی من عمه حساب ویژه‌ای وا کن
بنشین و فکری بابت غم‌های بابا کن

اصلا بیا و فکر بعد از کربلا باشیم
فکر پس از آتش زدن بر خیمه‌ها باشیم

تو بچه‌ها را جمع که باقی غم با من
تو معجرت را حفظ کن حفظ علم با من

تو خطبه هایت را بخوان بی دغدغه عمه
پای اصول خود بمان بی دغدغه عمه

هر طور که شد پا به پایت راه می‌آیم
با تاول پا‌های خسته راه می‌آیم

پس قول خواهم داد دردسر نخواهم شد
پیگیر آن رخداد تشت زر نخواهم شد

غصه نخور که مرد شامی بد نگاهم کرد
اصلا خودم فکری به حال زجر خواهم کرد

حالا که می‌بینم از این بدتر نخواهم گشت
پس احتمالا از خرابه بر نخواهم گشت

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران