• چهارشنبه 16 آبان 03

 محمد مبشری

حضرت رقیه(س) -( تار می بیند دو چشمم راه را )

322


تار می بیند دو چشمم راه را
تار می بیند به نیزه ماه را

دست های کوچکم بی قوت است
عضو عضو پیکرم بی قدرت است

ناله های بی صدا دیگر بس است
خوردن هر بغض در حنجر بس است

مثل عمه قد کمان و دل غمین
مثل عمه خسته و زار و حزین

صورتم نیلی و چشمانم کبود
غیر سیلی مرهم زخمم نبود

خار صحرا یاور دشمن شده
پایِ زخمی ام وَبال تن شده

بین صحرا زجر پست و بی حیا
زنده کرده ماجرای کوچه را

حمله های وحشیانه یک طرف
ناسزا و تازیانه یک طرف

درد مشت و مو کشیدن یک طرف ‌
بر روی شعله دویدن یک طرف ‌

پا که دیگر یار این افتاده نیست
جز مغیلان بهر من سجاده نیست

شد نماز من نشسته ای پدر
استخوان هایم شکسته ای پدر

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران