دلتنگ اربعین
چون ابر در فراق تو بارانی ام حسین
از سر گذشته گریه ی پنهانی ام حسین
.
دستم گرفته ای و رهایم نکرده ای
ای کشتی نجات مسلمانی ام حسین
.
بر فطرس ملک هم از این فخر میکنم
دور سرت اگر که بگردانی ام حسین
.
یا اینکه نذر موی علی اکبرت کنی
پایین پا تصدق و قربانی ام حسین
.
من هم شبیه حرّ زمحبت بغل بگیر
یک لحظه کن نظر به پشیمانی ام حسین
.
بهر شفای زخم تنت گریه میکنم
تا وقت مرگ تا دم پایانی ام حسین
.
کم گریه کرده ام ز غمت بین روضه ها
بگذر تو به عقیله ز نادانی ام حسین
.
با دوری از حرم که مرا امتحان مکن!!!
دلتنگ تر نکن که بسوزانی ام حسین
.
مانند شهر جنگ زده ام از غم فراق
افسرده حال از سر ویرانی ام حسین
.
گرچه بدم ولی که تو راضی مشو دگر
بر این قدر بی سر و سامانی ام حسین
.
ابرو گره مکن تو که تبخال میزنم
اینبار هم نخواه بترسانی ام حسین
.
*آزاد کن که پر بزنم اربعین حرم
ایران نکن دوباره تو زندانی ام حسین!*
.
دلتنگ چای بین طریق عراقی ام
دلتنگ خستگی و پریشانی ام حسین
.
من “زائرت” که میشوم آقا تو هم بیا
در وقت مرگ آن دم بحرانی ام حسین
✍?رامین برومند(زائر)
۱۴۰۱/۰۶/۰۴
zaer.poet@
- سه شنبه
- 8
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 9:11
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه