ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق
با روح زخم خورده و قلبی پر اشتیاق
بغضی که مانده بین گلو، اشک کال ماست
ابر شکست خوردهی در حسرت عراق
این طفل ناخلف که دم در نشسته را
من مطمئن شدم پدرش کرده بود عاق
اما همینکه ما در این خانه آمدیم
از لطف فاطمه ست، نه از روی اتفاق
هرگز نمانده تابش خورشید پشت ابر
هرگز نمانده روشنیِ ماه در مُحاق
پرواز میکنیم که ما را بغل کنی
تکثیر می شویم در آیینهی رواق
@Bipelak_ir
با فطرسیم در همه ی شهر هممسیر
در موکبیم با خودِ جبریل هم اتاق
هرکس رفیق توست، یقیناً رفیق ماست
با هرکه غیر توست نداریم انطباق
فتوای عالمان دروغین به قتل توست
علامه های صاحب عمامهی نفاق
آه از هزار و نهصد و پنجاه رد خون
نازل شده به جسم تو آیات انشقاق
.
- دوشنبه
- 14
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 10:55
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
احمد ایرانی نسب
ارسال دیدگاه