خون می چکد از فراز گردون
بر ساغر عاشقان مجنون
شد عرش خدا چو فرش محبوب
در غم بنشست جهان مغبون
شاهی که به قاب قوس میرفت
امشب قدمی نموده افزون
بین خاک سیه به فرق هستی ست
از فرقت روی مهر گردون
گردیده (ضیاء) ملک امکان
در ظلمت شب ز یک شبیخون
چون فاطمه شد جدا ز دلدار
صد ناله بزد ز قلب محزون
- دوشنبه
- 14
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 19:18
- نوشته شده توسط
- توحیدی
- شاعر:
-
رضا توحیدی
ارسال دیدگاه