یه کاروان لاله و شقایق - یه کاروان غم - یه کاروان درد
ببین غم عشق تو برادر - توو این چهل روز - با ما چه ها کرد
داغ جدایی / منو سوزونده
دیگه چیزی از / زینب نمونده
خبر داری که / عشقت برادر
خواهرت و تا / کجا کِشونده
سالار زینب ۴
پاشو برادر که خواهر تو - رسیده از راه - تنهای تنها
یه پیرِزن با قد خمیده - یه پیرِزن با - دنیای غمها
از فراق تو / قامتم خمید
اومدم حالا / با موی سفید
کوچه های شام / مجلس شراب
کار خواهرت / تا کجا کشید
سالار زینب ۴
یادم نمیره که پیش چشمام - با لب تشنه - سرت جدا شد
یادم نمیره غروب گودال - با بدن تو - اینجا چهها شد
بلند شو از جا / رسیده یارت
زینب دوباره / اومد کنارت
اون آبی رو که / بهت ندادن
حالا میریزم / روی مزارت
سالار زینب ۴
- شنبه
- 19
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 9:39
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه