در روز اربعین تو،بر تو منم مهمان
مظلوم برادرجان
گویم ز غم های سفر،با این دل سوزان
مظلوم برادرجان
بعد از چهل روز آمدم،غم شد نصیب من
رفته شکیب من
بنشسته ام کنار تو،با دیده ی گریان
مظلوم برادرجان
بی تو در این یک اربعین،شد قسمت من غم
شد قامت من خم
بی تو حسین فاطمه،در رنجم و حرمان
مظلوم برادرجان
بعد از تو من غم دیده ام،ای نور عین من
مظلوم حسین من
ای نور چشم مرتضی،مردم از این هجران
مظلوم برادرجان
دیدم به چشمم یا حسین،گشتی چو گل پرپر
از کین شدی بی سر
در راه دین مصطفی،جانت شده قربان
مظلوم برادرجان
دیدم میان قتلگه،افتاده بر خاکی
با تن صد چاکی
جسم تو را حسین من،دیدم به خون غلتان
مظلوم برادرجان
سوزانده قلب زینبت،آتش در خیمه
سرت روی نیزه
دیدم تو را نقش زمین،با پیکر عریان
مظلوم برادرجان
بعد از شهادت دیدمت،ای مظهر یزدان
در موج خون غلتان
دیدم تن پاک تو را،زیر سم اسبان
مظلوم برادرجان
سراغ دخترت مگیر،او از نفس افتاد
پیش سرت جان داد
رقیه ات جا مانده است،در گوشه ی ویران
مظلوم برادرجان
(سبک: ای ساقی لب تشنگان)
- شنبه
- 19
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 10:7
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه