آمدم با دل سوزان،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
من که بودم همه ی عمر نگار تو حسین
آمدم قامت خم گشته کنار تو حسین
کعبه ی زینب کبراست مزار تو حسین
آمدم ز شام ویران،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
داغ تو ای گل زهرا و علی زد شررم
زین همه داغ و مصیبت شکسته کمرم
بعد تو خون بنموده است عدویت جگرم
دیده ام ظلم فراوان،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
بعد تو آتش کینه به هر خیمه زدند
تازیانه به تن هر زن و هر بچه زدند
سر پاک تو حسین جان روی نیزه زدند
شد سرت ماه درخشان،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
بعد تو رفتم اسیری به کوفه و به شام
سر تو بر روی نی بود چنان ماه تمام
می زدند اهل حرم را همه سنگ از لب بام
شد سکینه ات پریشان،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
وای از ظلم و ستم ها که شده شام خراب
دل اهل حرمت زین همه غم گشته کباب
برده ما را عدوی تو به سوی بزم شراب
همه در ناله و افغان،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
بنگر حال مرا رنگ پریده هستم
در چهل روز ز داغ تو خمیده هستم
یاد طفل تو رقیه گل چیده هستم
خون شده قلب یتیمان،برادرجانم
شدم از داغ تو گریان،برادرجانم
(سبک؛ کربلا منتظر ماست بیا تا برویم )
- شنبه
- 19
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:7
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه